سورنا ستاری مطرح کرد؛ اقتصاد دانش بنیان در مقابل اقتصاد نفتی این یک مبارزه است

به گزارش نیوزتل معاون علمی و فناوری رئیس جمهور اظهار داشت: در اقتصاد دانش بنیان ما خام فروشی نداریم. خام فروشی فقط هم در نفت نیست؛ در معادن و در کشاورزی هم ما نباید خام فروشی داشته باشیم.
به گزارش نیوزتل به نقل از مهر، سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیس جمهور و رئیس بنیاد ملی نخبگان در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای به سوالات مختلفی پاسخ داد. متن کامل این گفتگو به شرح زیر است: جناب عالی در نامه ای که بلافاصله بعد از ابلاغ سیاست های کلی حوزه ی علم و فناوری به رهبر انقلاب نوشتید، روی نکاتی همچون پرچم داری و میدان داری ایشان در حرکت علمی کشور در طول سال های اخیر تاکید کردید. نگاه ایشان در حوزه های علم و فناوری و دانش بنیان یک نگاه امیدوارانه و مبتنی بر واقع نگری است؛ همان چیزی که در بیانیه ی گام دوم انقلاب هم تاکید می کنند. تحلیل و تجربه ی شما در این زمینه چیست؟ واقعیت این است که رشد علمی کشور جزو آن حقایقی است که کسی نمی تواند انکارش کند. البته بستگی به این دارد که ما منظورمان از رشد علمی چیست، ولی به هر شکلی هم که آنرا ارزیابی نماییم، مثل تعداد مقالات، تعداد شرکت های دانش بنیان، فروش محصولات، صادرات محصولات های تِک و… در واقع ما رشد قابل توجهی در این سال ها داشته ایم. اما در این سال های اخیر نسبت به ابتدای انقلاب یک رشد توانی و نمایی اتفاق افتاده و مخصوصاً در ۲۰ سال قبل این رشد خیلی جدی بوده است. محرک اصلی این قضیه هم از سال ها پیش خود آقا هستند. پدر من (مرحوم امیر سرلشکر ستاری که فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش بودند) در حوزه های علم و فناوری و ساخت داخل زیاد فعال بود و یادداشت های مختلفی از آقا راجع به این مساله داشتند. مثلاً یکی از آخرین یادداشت های ایشان برای دست آوردهای نیروی هوایی این بوده است: «تحقیق در نیروی هوایی پایه ی استواری پیدا کرده است و همانطور که می دانید، تحقیق خود پایه ی پیشرفت علم است. وقتی نیروهای مسلح از درون خود به دانش و معرفت جوشیدند، باید یقین کرد که استقلال نه فقط یک اسم و ادعا، که یک واقعیت و تبلور است. من این پدیده را در نهاجا به وضوح می بینم و از همه ی دست اندرکاران، از فرمانده نهاجا که اهل علم و تحقیق است، از جهاد خودکفایی که اولین پرچم خودباوری را بلند کرده است و از یکایک کسانی که در این پیشرفت مؤثر بوده اند، تشکر می کنم. مهم این است که اولاً باور داشته باشید که حالا کار را آغاز نموده اید و نپندارید که کار را تمام کرده اید. ثانیاً باور داشته باشید تا همه جا می توان پیش رفت.» ۱۳۷۳/۰۳/۰۱ این مربوط به زمانی است که تعداد دانشگاه های ما و تعداد دانشجوهای ما این قدر زیاد نبود و دست آوردها و رشته های دانشگاهی و رتبه ها این قدر بالا نبود. در این عرصه مداومت آقا در صحبت ها و فشار به مسئولان موجب شد این اتفاق پیش برود و ما رشد قابل توجهی را آغاز کردیم. منتها آن بخشی که یک مقدار مغفول مانده، اکوسیستم و زیست بوم است که موجب می شود شما بتوانید از یک دانش به یک محصول برسید و آنرا در اقتصاد به فروش و صادرات تبدیل کنید. این دقیقاً قسمتی است که ما در معاونت علمی در این سال ها خیلی روی آن تاکید کرده ایم و فکر می نماییم اگر اتفاق نیفتد، ما دیگر پیشرفت علمی هم نمی نماییم. از لحاظ پیشرفت علمی ما به رتبه ی پانزدهم در دنیا رسیده ایم و دیگر این پیشرفت با پول دولت امکان ندارد و دولت نمی تواند بیشتر از این هزینه کند. بدین سبب باید بخش خصوصی هزینه های پژوهش را تأمین کند. دیگر باید شرکت ها جلو بیایند و اختراع ثبت کنند و مقاله چاپ کنند. در سال های اخیر دقیقاً شما روی کدام حیطه ها سرمایه گذاری بیشتری کرده اید؟ بحث پیشرفت علمی به تنهایی غیر قابل انجام است، مگر این که اقتصاد درگیر آن بشود. همیشه و از روز اول گفته ایم که زیست بوم مهم می باشد. اصلاً پول مهم نیست، ولی متأسفانه چون ما نسبت به موضوعات، نفتی فکر می نماییم و می خواهیم که یک اقتصاد نفتی داشته باشیم، همه چیز را با پول می سنجیم. اغلب ما فکر می نماییم اشتغال، دانش، فناوری و اقتصاد با پول درست می شود، اما این چیزها با پول درست نمی گردد. منابع مالی آیتم پنجم یا ششم یک اقتصاد دانش محور است و نوع آن منبع مالی هم خیلی مهم است: این که منابع مالی، دولتی نباشد. با پول دولت ما فقط می توانیم زیرساخت های چنین کاری را فراهم نماییم وگرنه کل این زیست بوم در بخش خصوصی شکل می گیرد. خب در این زیست بوم که ما راجع به آن صحبت می نماییم، پایه ی نخست اقتصاد دانش بنیان نیروی انسانی است؛ منبعی که ما خیلی به وفور آنرا داریم و یکی از کشورهای فوق العاده در این زمینه هستیم. ما ۳۴ میلیون جوان داریم که ۴.۵ میلیون نفر از این تعداد دانشجو هستند. بیشتر از ۱۲ میلیون آنها هم تحصیل کرده اند، ولی این نیروی انسانی هنوز به درد اقتصاد دانش بنیان نمی خورد. یعنی برای این که این نیروی انسانی به اقتصاد دانش بنیان تزریق شود، به یک سری مترجم احتیاج دارد. این ترجمه در مراکز نوآوری، در پارک های علم و فناوری، در مراکز رشد و در استارت آپ ها ایجاد می شود و اتفاق می افتد. از دید معاونت علمی استارت آپ هایی که رشد می کنند، می توانند تبدیل به شرکت های دانش بنیان شوند و مشکلات صنعت را حل کنند. از دید ما استارت آپ ها محل هایی هستند که آدم ها در آن ساخته می شوند. یعنی آدم دانشگاهی را جذب می کنند و آدمی می سازند که می تواند شرکت داری و تجارت کند و می تواند با بازار تعامل داشته باشد. بنابر این نقش اصلی استارت آپ ها تأمین نیروی انسانی برای اکوسیستم اقتصاد دانش بنیان است. سوژه و پایه ی دوم این بحث عبارت از صنعت است. ما در اقتصاد نفتی صنعت نداریم؛ فقط کارخانه داریم. اقتصاد نفتی یک تکنولوژی وارداتی است و پیشرفت یا توسعه در اقتصاد نفتی یک مفهوم بیرونی است. یعنی شما نفت را می فروشید و از یک کشور خارجی جنس وارد می کنید و مردم هم از آن جنس استفاده می نمایند و فکر می کنند رفاه دارند و توسعه پیدا کرده اند. الان در دُبی توسعه یافتگی چگونه تعریف شده است؟ مثلاً خیلی از تست های فناوری خودرو های خودران که باید در اروپا و آمریکا می شده، در دبی انجام می شود و آنها فکر می کنند که دارای فناوری هستند و در حال توسعه اند، اما توسعه پیدا نمی کنند. پول آنها موجب رفاه بیشتری می شود اما توسعه پشت آن نیست و اگر این پول قطع شود، دیگر هیچ رفاهی وجود نخواهد داشت. تعریف ما از توسعه یک مفهوم درون زا است. الان هم کشور ما به این نتیجه رسیده که حتی اگر تمام نفت خودمان را صادر هم نماییم، با این ارزش نفت نمی توانیم کشور را درست اداره بکنیم. ما در اقتصاد دانش بنیان صنعت می خواهیم و نه کارخانه. صنعت یعنی جایی که ما طراحی و ماشین سازی می نماییم. اگر این صنعت نباشد و ما بخواهیم کارخانه داری نماییم، دیگر احتیاجی به دانشگاه و تربیت ۴.۵ میلیون دانشجو نداریم. این جاست که بحث شرکت های دانش بنیان پیش می آید. شرکت های دانش بنیان عملاً همان صنعت است که می تواند با دانشگاه کار کند. در این سال ها همیشه دعوا بر سر این مسأله بوده که چرا دانشگاه و صنعت با هم کار نمی کنند؟ برای اینکه تعاریف این دو با یک دیگر متفاوت بوده است. این کارخانه داری است و نه صنعت، آن دانشگاه هم عملاً یک مفهومی بوده که از خارج از وارد شده، با درس هایی که مربوط این کشور نبوده و به جامعه ی دیگری ربط داشته است. مشخص است که خروجی های آن هم برای جامعه ی دیگری مفید می باشد. پایه ی سومِ بحث زیست بوم عبارت از منابع مالی است. تأمین منابع مالی در اقتصاد نفتی عمدتاً بوسیله وام توسط بانک ها صورت می گیرد، اما در این جا ما به منابع ریسک پذیرتر دیگری برای تأمین مالی احتیاج داریم. تأمین مالی این حوزه معمولاً همراه با خطرپذیری است و همیشه چنین منابعی از بخش خصوصی تأمین می شود و نه از بانک ها. ما در اقتصاد دانش بنیان می گوییم رشد اقتصادی از جیب کارآفرینانی بیرون می آید که پول شان را در اقتصاد خرج می کنند و برای سرمایه گذاری در استارت آپ ها یا شرکت ها می گذارند؛ نه پول نفت یا پول دولت را. توسعه در اقتصاد دانش بنیان از جیب کارآفرینانی درمی آید که پول خودشان را در اقتصاد خرج می کنند. در صورتیکه در اقتصاد نفتی همه از دولت پول می خواهند تا با آن کارخانه بزنند. حالا که دولت پول نمی دهد، پس شغل ایجاد نمی گردد و توسعه ای هم نداریم. همه منتظرند تا دولتی پیدا شود که پول بدهد. وقتی به استان ها می روید، می گویند به ما هم مثل فلان استان پول بدهید تا ما هم این کار را انجام بدهیم. در صورتیکه وظیفه ی دولت تأمین زیرساخت ها است. بله دولت باید سد و جاده و ریل بسازد و ارتباطات را فراهم آورد، ولی ایجاد کسب وکار وظیفه ی بخش خصوصی است. در پژوهش هم همین طور است. ما اعتقاد داریم در اقتصاد دانش بنیان که محصولاتش از پژوهش ها به وجود می آید، بخش خصوصی باید سرمایه گذاری کند و نه دولت. دولت اگر در پژوهش سرمایه گذاری کند، ممکنست خیلی خروجی هایی داشته باشد، ولی محصول بیرون نمی آید. محصول حاصل سرمایه گذاری بخش خصوصی است. پایه ی چهارم و یکی از پایه های اساسی، محیط کسب وکار است. متأسفانه ما هم مانند دیگر اقتصادهای نفتی یک محیط کسب وکار بسیار بوروکراتیک با دولت چاق داریم. چاق از این جهت که تعداد نفرات بسیار زیاد است و قوانین دست وپاگیر و قوانین متناقض زیاد است. همه ی این ها هم موجب می شود که محیط کسب وکار محیطی نباشد که یک جوان بتواند درآن کار کند. انواع و اقسام مجوزها و تشکیلات هست و این ها همه زاییده ی یک اقتصاد نفتی است. محیط کسب وکار یکی از پایه های اصلی است که توسعه ی دانش بنیان را تسهیل می کند و این همان اکوسیستمی می شود که هرکدام کلی بازیگر و سیستم در خودشان دارند. از نکاتی که به آن اشاره کردید، ذخیره و سرمایه ی عظیم نیروی انسانی و به خصوص جوانان دانش آموخته است که در ایران داریم. اما شما می گویید قسمتی از این نیروی انسانی برای شرکت های دانش بنیان ناکارآمد است. رهبر انقلاب هم با ضریب بسیار بالایی مطالبه کرده اند که تعداد شرکت های دانش بنیان بالاتر از الان باشد. شما چه برنامه ای برای توانمندسازی این نیروی انسانی دارید؟ ببینید، ما تعداد زیادی دانشگاه و پژوهشکده داریم که این ها باید مراکز نوآوری و رشد و پارک علم و فناوری داشته باشند. ما در دو سال اخیر حدود نیم میلیون متر مربع فضا را برای مراکز نوآوری آماده سازی کرده ایم. عمده ی این ها هم توسط بخش خصوصی در حال انجام می باشد و مشارکت ما خیلی جزئی است. افراد با ایده های خودشان می توانند در این فضا وارد شوند و به یک شرکت تبدیل بشوند؛ یعنی شتاب دهنده های بخش خصوصی که ما خیلی هم از آنها حمایت می نماییم. تا الان ما شاید بیشتر از ۷۰ تا ۸۰ شتاب دهنده در سراسر کشور داریم. در حال حاضر چه نسبتی از این نیروی انسانی را توانسته اید پوشش بدهید؟ عدد آن شاید ۱۰ درصد از فضای دانشگاهی ما است. مثلاً ما تازه در حوزه ی علوم انسانی وارد شده ایم و چند دانشگاه مثل دانشگاه علامه طباطبایی پیشگام هستند. اصلاً یک بحث این بود که علوم انسانی ها چگونه شرکت بزنند و تعداد بچه هایی را که وارد این فضا می شوند، باید خیلی توسعه بدهیم. پهنه های نوآوری را باید در شهرها زیاد نماییم. مثل اتفاقی که در دانشگاه صنعتی شریف افتاده که سرمایه گذاران آن بخش خصوصی هستند. الان ما دو کارخانه ی نوآوری در تهران داریم و تا آخر سال سه تای دیگر نیز افتتاح می گردد. در مشهد و در شیراز هم بزودی راه اندازی خواهیم داشت. این ها در واقع جایی برای آموزش نیروهای دانشگاهی برای آمادگی کار اقتصادیست و باید توسعه پیدا کنند. با توجه به این مسیر و چرخه ای که ترسیم کردید، آن چیزی که شاید افکار عمومی علامت مثبتی می بیند، مطالبات و تشویق ها و توبیخ های رهبر انقلاب است. شما بعنوان یک مدیر در این عرصه نقش رهبر انقلاب را چگونه می بینید؟ در این شش سال حضور بنده، ما برای یک سری قوانین ایستادگی کردیم که اگر این قوانین نبودند، نمی توانستیم کارهای خودمان را پیاده سازی نماییم. مثلاً قانون پشتیبانی از شرکت های دانش بنیان. این قانون سال ۸۷ مصوب شده بود، ولی تا آن موقع که ما آمدیم، عملاً اجرایی نشده بود و مراحل تصویب آن همه با هدایت و فشار رهبری پیش رفته بود. اصلاً همین معاونت علمی و فناوری را آقا همیشه می گویند که این را من ایجاد کردم و من به دولت ها فشار آوردم. قرار بود دولت های قبلی این کار را انجام بدهند، ولی در دولت نهم این صورت گرفت. بنیاد ملی نخبگان هم به همین شکل بوجود آمد. یعنی ایجاد معاونت علمی و بنیاد نخبگان همه با درایت رهبری بوده است. این حرکت و مجموعه قوانینی که ما در شورای عالی انقلاب فرهنگی داریم، مثل سند جامع راهبردی نخبگان که ایشان در صحبت هایشان در این دیدار هم به آن اشاره کردند و مربوط به سال ۹۱ است، اهمیت دارد. خود اساس نامه ی بنیاد ملی نخبگان و خیلی از مصوبات دیگر مثل تمام ستادها شامل ستاد نانو، ستاد بیوتکنولوژی، ستاد سلول های بنیادی، ستاد هوافضا و… این ها همه در معاونت علمی فعالیت می نمایند و سندهای همه ی این ستادها به شورای عالی انقلاب فرهنگی رفته و همه هم با ابلاغ آقا رسمی شده است. حمایت های رهبری در حوزه ی قانون گذاری خیلی به ما کمک کرده است. اصلاً پایه ی توسعه همین ها است. یعنی اگر من معافیت مالیاتی و معافیت گمرکی و معافیت جایگزینی سربازی می دهم، این ها همه با دستور آقا است. ما الان در حوزه ی سربازی این اختیار را داریم به شخصی که در حوزه ی استارت آپ در حال فعالیت است، معافیت و تخفیف بدهیم. او می تواند دوران سربازی اش را در همان شرکت بگذارند. اصلاً چنین چیزی در تاریخ این مملکت غیرممکن بوده و چنین مجوزی را کسی نداده است. بعد شما در کشوری که رهبرش این چنین محکم حمایت می کند و واقعاً تمام اختیاراتش را تفویض کرده است، می بینید مثلاً چند کارمند در یک گوشه ای به یک دوره ای مجوز نمی دهند و اذیت می کنند. پس ما باید مبارزه نماییم. من در این دیدار هم خدمت آقا گفتم که این مبارزه ی جوانانی است که می خواهند اقتصاد دانش بنیان را توسعه بدهند و با فرهنگ اقتصاد نفتی مقابله کنند. یکی از ایده های رهبر انقلاب که از سال ها پیش دنبال می کردند، تأسیس صندوق توسعه ی ملی یا ذخیره ی ارزی بوده، اما ما کمتر خبری از برداشت از این صندوق برای تأمین نیازهای اساسی کشور در حوزه ی علم و فناوری و دانش و پژوهش می شنویم. نسبت حوزه کاری شما با این صندوق چه بوده و آیا این مسأله بطور جدی مورد توجه شما در این چرخه هست؟ ما از صندوق توسعه در این سال ها خیلی بهره برده ایم؛ همچون در تأسیس صندوق نوآوری و شکوفایی. منابع ۳ هزار میلیارد تومانی صندوق نوآوری و شکوفایی از صندوق توسعه تزریق شده و این هم جزء آن موارد نادر است. همه هم با دستور رهبری اتفاق افتاده است. البته من که آمدم، چیزی در صندوق بودجه نبود و موجودی اندک بود. ما از همان سال اول، سالی ۲۰۰ الی ۳۰۰ میلیون دلار از صندوق توسعه گرفتیم تا سقف صندوق نوآوری به ۳ هزار میلیارد تومان رسید و همه ی آن هم هر سال با دستور رهبری صورت گرفت. اخیراً ما توانسته ایم از منابع صندوق توسعه و توسعه ی علمی استفاده نمائیم و امیدواریم سال آینده هم این اتفاق بیفتد. اگرچه می دانیم سال آینده سال سختی خواهد بود. این منابع را عمدتاً در زیرساخت ها هزینه می نماییم. یکی از آرزوهای رهبر انقلاب این است که ما سر چاه های نفت مان را ببندیم و بتوانیم با ثروتی که از علم و صنعت و دیگر بخش های مولد اقتصادمان تولید می نماییم، منابع کشور را تأمین نماییم. ارزیابی شما در این یک دهه ی اخیر چیست؟ اگر قرار باشد الان یک چشم انداز واقع بینانه ارائه نماییم، چه زمانی می توانیم به این نقطه آرمانی برسیم؟ خوشبختانه الان ما علیرغم این تحریم ها، در حال رسیدن به جایگاهی در این زمینه هستیم. در اقتصاد دانش بنیان ما خام فروشی نداریم. خام فروشی فقط هم در نفت نیست؛ در معادن و در کشاورزی هم ما نباید خام فروشی داشته باشیم. البته این خام فروشی کم کم کاسته می شود. یعنی وقتی شما فولادساز دارید، دیگر نباید فولاد خام صادر کنید. همین فولادسازی معنایش این است که شما آن معدن را از خام فروشی جدا کرده اید و از آن فولاد درست می کنید. در نفت هم همین است. ما داریم راجع به خام فروشی نفت صحبت می نماییم و این که ما می توانیم خام فروشی نکنیم. می توانیم چیزهای مختلفی را از نفت تولید نماییم. انواع پالایشگاه ها و اتفاقاتی که در پتروشیمی می افتد که می شود صنایع تبدیلی نفت. عملاً نفت هم یک صنعت است و فرق نمی کند و باید به این سمت برود که دیگر خام فروشی نداشته باشد. الان هم مسئولین به این نتیجه رسیده اند که با خام فروشی نمی گردد کشور را اداره کرد. چرا الان بیکاری در بخش دانشگاهی زیاد است؟ چون ما برمبنای یک مدل غربی دانشگاه زده ایم و محتوای درسی و روش تدریس آن مربوط به یک جامعه ی دیگر است. خب این دانشگاه هم نفتی عمل می کند. یعنی پول از دولت می گیرد و آموزشی می دهد که به درد جامعه نمی خورد. این سیلابس (سرفصل) و محتوا مناسب این جامعه نیست و از جای دیگری آمده و خروجی های آن هم قاعدتاً به درد این جامعه و این فرهنگ نمی خورد. اصلاح آن هم در تعامل با بازار و جامعه است که باید شکل بگیرد. این دانشگاه باید سیلابس درسی خودرا درست کند و آموزش بدهد تا تعاملی با جامعه و فرهنگ ایجاد بشود. بحث من این است که ما باید زیست بوم را درست نماییم. خام فروشی قابل حذف است، چون ارزش افزوده در دانش است که جواب می دهد. این که ما از خام فروشی خلاص بشویم، حقیقتی است که نمی توانیم از آن شانه خالی نماییم. با توجه به نقش علوم انسانی، این حوزه چگونه می تواند به روند دانش بنیان ها ملحق شود یا خودش را متصل کند؟ شما برای این حوزه چه تدبیری اندیشیده اید؟ ما در علوم انسانی چند مشکل پایه ای داریم و در معاونت علمی هم کمی دیر به حوزه ی علوم انسانی وارد شده ایم. به این علت که واقعاً این مدل باید توسعه پیدا می کرد تا می توانستیم وارد علوم انسانی هم بشویم. من به هر دانشکده یا پژوهشکده ی علوم انسانی که رفتم، به من کتابخانه ی آن جا را نشان دادند. یعنی وقتی خواستند بگویند که ثمره ی کار ما چیست، می دیدیم آن جا یک کتابخانه هست که کلی کتاب و پایان نامه در آن است و می گفتند این حوزه ی بانکی ما است، این حوزه ی اقتصاد است و… می گفتند ما می توانیم از این کتاب ها بنویسیم، ولی وقتی در جامعه فقر و فحشا و دزدی باشد، چه فایده که این طور کتاب ها را بنویسیم و بعد هم بگوییم اگر به اینها عمل کنید، درست می شود! یا بیاییم کلی راجع به نفوذ فرهنگ غرب صحبت نماییم، ولی اسباب بازی های بچه های ما جور دیگری باشد؟ حالا بنشینید تمام این کتاب ها را بنویسید. این جا است که بحث تجاری سازی علوم انسانی مهم می شود. ما وقتی درباره ی تجاری سازی علوم انسانی صحبت می نماییم، بالاخره باید یک محصولاتی را به دست مردم بدهیم. یک بخش هایی در علوم انسانی مستقیماً در این عرصه ها درگیر هستند. مثلاً در طراحی لباس ما در کف بازار و خیابان مبارزه ی شرکت ها را داریم و نه مبارزه ی فیلسوف ها را که بگوییم این فیلسوف یا استاد دانشگاه آنرا گفته است. اگر عروسک باربی به بازار می آید، یک شرکت پشت آن است که دارد فرهنگ ما را می زند. اگر فلان مد غربی می آید، به خاطر آن شرکتی است که آن مد لباس را درست کرده ولی ما نتوانسته ایم این تجاری سازی را در مقابل او انجام بدهیم. چرا این اتفاق در حوزه ی فرش یا صنایع دستی نمی افتد؟ چون یک فرهنگ غنی پشت آن است که آنرا تجاری اش کرده است. صنایع دستی ما درواقع تجاری سازی همان فرهنگی است که سالیان سال در این مملکت بوده است و مردم خریده اند و بهره برده اند و این فرهنگ نسل به نسل منتقل شده است. وقتی شما می خواهید یک خانه ی ایرانی را نشان بدهید، کف آن فرش دارد و جای دیگر آن خاتم دارد و… یعنی این مشخصه ی فرهنگی است که دارد بروز می کند. البته پشت آن بحث فلسفی و نظریه و کتاب هم داریم. ما باید بتوانیم علوم انسانی را تجاری نماییم. چگونه؟ مثلاً در مدل لباس، در بازی کامپیوتری، در سایت و در تولید محتوا. وقتی سایت آپارات ما با زبان فارسی جزء ۱۰۰ سایت اول دنیا می شود، این یعنی توسعه ی زبان فارسی اتفاق افتاده است. وقتی ما در اینترنت نهمین زبان می شویم، این نشان میدهد که ما خیلی محکم جلو آمده ایم؛ اگرچه از لحاظ جمعیت ما در دنیا نهم نیستیم و شانزدهم هستیم. این ها همان ارزش افزوده های علوم انسانی است. در واقع علوم انسانی همان تولید محتوا است که در این بخش اتفاق می افتد. این بخش هایی است که علوم انسانی بعنوان یک بخش پول ساز و تجاری می تواند وارد شود. یک بخش دیگر که به صورت غیر مستقیم است، اما بیشتر از ۶۰ درصد موفقیت یک شرکت به آن وابسته است، مدیریت تأمین نیروی انسانی در بحث اقتصاد است. عمدتاً در بحث نیروی انسانی تعریف می شود که یک شرکت باید این اصول را داشته باشد تا بتواند رشد کند. ما الان استارت آپ های زیادی در حوزه ی حقوقی داریم. همچون همین آقای دکتر قاسمی که در دیدار خدمت آقا صحبت کرد، یک استارت آپ خیلی موفق در حوزه ی حقوقی دارد. کار قشنگی که کرده اند، این است که هر کس می تواند آنلاین قرارداد خودش را بنویسد. یعنی اگر یک قرارداد خرید می خواهد، برای همان کار خودش، با راهنمایی سیستم، قراردادش را می نویسند. یک قرارداد فروش می خواهد، یک قرارداد خرید تکنولوژی می خواهد. ما هم جدی در این شاخه ورود کرده ایم و اتفاقات خوبی در حال افتادن است. از نکات یاد شده ی رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان این بود که برخی جریان های فرهنگی با یک نگاه ناباورانه به حوزه ی پیشرفت های علمی کشور نگاه می کنند. یعنی نه عناصر پیشرفت را به مدلول درست درک می کنند و نه باور دارند که ما در این عرصه ها گام هایی برداشته ایم. این فرهنگ چقدر موجب آزار فرهنگ نخبگانی ما می شود؟ و بنیاد چه راه هایی را بعنوان محور این حرکت علمی طی کرده یا می تواند پیشنهاد کند؟ فرهنگ نفتی به ما می گوید که ما به جایی نمی رسیم. این یک سابقه ی دیرینه دارد و در فاز نخبگانی و در فرهنگ مردم عادی هم هست. وقتی مردم یک جوان را در خیابان می بینند، اول به جیب او نگاه می کنند، به ماشین زیر پایش نگاه می کنند، به خانه ای که در آن زندگی می کند و این که پدر او چه کسی است. آنوقت می شود همین اتفاقی که ما الان در حوزه ی نخبگانی از آن صحبت می نماییم. وقتی راجع به سرمایه گذاری خطرپذیر سخن می گوییم، یعنی جنم طرف را می بینیم و روی او سرمایه گذاری می نماییم. یک بخش دیگری که خیلی می تواند این حوزه را متحول کند، مقوله و پدیده ی نوآوری است. من فکر می کنم نوآوری بزرگ ترین هدیه و موهبت الهی است که خداوند فقط به انسان داده است. نوآوری بسیاری از چیزها را به هم می ریزد. ما در حوزه ی دفاع اگر بخواهیم تانک و هواپیما بسازیم، حالاحالاها به آنها نمی رسیم، بااینکه خیلی پیشرفت مان فوق العاده بوده است، ولی شما می بینید شخصی یک پهپاد یا یک کوآدکوپتر درست می کند که هیچ کسی و هیچ رادار و سیستم پدافندی نمی تواند آنرا ببیند و هدف قرار بدهد، چون نوآوری کرده است. نوآوری این کار را با سیستم ها می کند و خصوصیتش این است. نوآوری یعنی همین راه های میان بر که همیشه آقا به آن اشاره می کنند. اگر ما یک جامعه ی نوآور داشته باشیم، هنر نوآوری این است که راه های غیر معمول را برای حل مسائل پیدا می نماییم و حتی می توانیم آن راه ها را توسعه بدهیم. اگر الان ما در علوم جدید مثل نانو و سلول های بنیادی خیلی پیشتاز هستیم، به خاطر همین راه های میان بر است، چون این ها علوم جدیدی هستند و قبلاً در اختیار بشر نبوده است. این علوم جدید چه کمکی به فضای باورپذیری رشد علمی در جامعه می کند؟ وقتی ما در حوزه ی نانو در دنیا چهارم یا پنجم می شویم، یا در حوزه ی سلول های بنیادی و در بیو این همه شرکت های خوب داریم که این همه دارو می سازند و این همه زیست بوم خوب داریم، وقتی مردم می بینند که ما ۹۸ درصد داروها و تجهیزاتمان را خودمان می سازیم، این می شود همان باور. البته در بسیاری از موارد هم اذیت می شویم. ما وقتی حرف می زنیم، می گویند این وضع خودروسازی تان است، دیگر چه می گویید؟ خب مشکل خودرو این است که ما از روز اول دنبال این نبودیم که خودروساز شویم و صنعت خودرو داشته باشیم. تحریم که شدیم، رفتیم با چینی ها کار کردیم. تحریم هم نشویم، می رویم با فرانسوی ها کار می کنیم! آنها هم می آیند یک خط مونتاژی برای ما درست می کنند و در جریان تحریم، در نقاط کلیدی صنعت خودرو به مشکل برمی خوریم. آیا توانسته اید ارتباطی بین کانون های مسأله خیز صنعت کشور با بخش دانش برقرار کنید؟ امسال و خصوصاً با کمکی که آقا کرده اند، یک بحث عمده ای که داریم پیش می بریم، بحث مقابله با تحریم است. در حوزه ی غذا و خوراک الان خیلی جدی وارد شده ایم و نیز دیگر حوزه هایی که ما وابستگی های شدیدی به آنها داریم. مثلاً ما فکر می نماییم که خودمان مرغ تولید می نماییم. بله، ما بیشتر از نیازمان هم مرغ تولید می نماییم، ولی چرا موقعی که تحریم می شویم، قیمت ها به هم می ریزد؟ چون یک خط تولید برای شما در تولید مرغ طراحی نموده اند که مثل همان خط تولید خودرو است و فرقی نمی نماید. جوجه ی یک روزه را از انگلیس می آورید و اصلاً فناوری و کار آن دست ما نیست. برای این که جوجه در مدت چهار ماه مرغ بشود و به مقدار وزن مشخصی برسد، غذایی می خواهد که این غذا هم ربطی به سیستم کشاورزی شما ندارد. خب همه ی این ها را وارد می کنید. بعد می گویند این مرغ ممکنست مریض بشود و واکسن می خواهد، واکسن ها هم همه وارداتی است. بعد شما چه کاره اید و چه می کنید!؟ شما هی مرغ داری اضافه می کنید و تقاضا را بیشتر می کنید، ولی وقتی می خواهید واکسن دامی بزنید، فلان پژوهشگاه یا مؤسسه که صد سال وظیفه اش این بوده که برای شما واکسن و دارو تولید نماید، خودش جلوی این حرکت علمی می ایستد. متأسفانه شبکه های سازمان دهی شده در حوزه ی واردات همه جا نفوذ دارند، چون هیچ چیزی برای خارجی ها خوش آیندتر از این نیست که ما نفت بفروشیم و جنس وارد نماییم. همین خانم هیلاری کلینتون سه سال پیش در یک نطق انتخاباتی اش گفت ما انتظاری که از کشورهای خاورمیانه داریم، این است که نفت شان را بفروشند و جنس وارد کنند. این شبکه ها شکل گرفته است و حتی در مراکزی که وظیفه شان این بوده که ما را در این عرصه بی نیاز کنند و دارند پول دولت را مصرف می کنند و به پژوهشگران شان حقوق می دهند، هنوز چیز چندانی تولید نکرده اند. هیچ کس هم از ایشان بازخواست نکرده که چه می کنید. امروز ما در حوزه ی دارو خیال مان راحت است و یک زیست بوم فعال داریم. وزارت بهداشت هم همکاری خیلی خوبی با ما داشته است. درباب وزارت جهاد کشاورزی اما با تمام حمایت هایی که آقای حجتی می کند و ایشان فوق العاده اعتقاد به داخلی سازی دارد، این اتفاق در آن جا خیلی سخت می افتد. متأسفانه شبکه های سازمان دهی شده در حوزه ی واردات آن جا خیلی جدی در حوزه ی واکسن و دارو فعال می باشند. فقط هم بحث دام و طیور نیست؛ همه ی حوزه های کشاورزی درگیر این معضل است و عددهای واردات وحشتناک است. شاید شما ندانید که ما سالانه ۴۰۰ میلیون دلار واردات سموم داریم. عددهای سنگینی است، در صورتیکه ما خیلی راحت می توانیم این ها را جایگزین نماییم. یکی از دلایلی که مثلاً سم بسیاری در محصولات استفاده می شود، همین شبکه های وارداتی و تشکیلاتی هستند که عملاً حتی با سلامت مبارزه می کنند. به هر حال این یک مبارزه است که باید شکل بگیرد. برای مبارزه ما احتیاج داریم که تعدادمان را بالا ببریم. وقتی نفرات ما در دارو کافی است، از شرکت نوو نوردیسک دانمارک تا فلان شرکت در آلمان نمی توانند با ما مقابله کنند و ما الان در مرحله ای هستیم که دارو صادر می نماییم. خب این چرخه دیگر بومی شده است. روز گذشته هم خدمت آقا عرض کردم که در حوزه ی داروسازی خروج نیروهای ما تقریباً صفر شده است، چون این اکوسیستم و زیست بوم شکل گرفته و بخش خصوصی در حال سرمایه گذاری روی افراد است. بنابر این در بسیاری از حوزه ها اگر این چرخه شکل بگیرد و شرکت ها بزرگ بشوند، می توانند با آن شبکه های مافیای وارداتی مقابله کنند. به بحث خروج نخبگان اشاره فرمودید. مدتی است شما آمارهای خوبی در ارتباط با روند معکوس بازگشت نخبگان به کشور ارائه می دهید که بسیار امیدوارکننده است. آیا ما توانسته ایم این روند را معکوس کنیم؟ ما یک زمانی این ها را خیلی محکم توضیح می دادیم، ولی از کلاه های گشادی که سر کشور گذاشته ند، یکی همین بحث فرار مغزها است و من می دانم که این یک حرکت سازمان دهی شده است. یک شبکه ای دارد این را به جامعه ی ما تزریق می کند. البته ما هم نفی نمی کنیم؛ مثل تمام جوامع دیگر ما هم خروج نخبگان را داریم. مثلاً از زمانی که اروپای واحد تشکیل شده، یکی از بالاترین نرخ های فرار مغزها از اروپای شرقی اتفاق افتاده است. آلمان و فرانسه هم بسیار سود برده اند، چون هم شرکت های آنها را و هم بانکهای آنها و هم آدم های حسابی و نخبه ی آنها را خریده اند. مهاجرت یک پدیده ی جهانی است و واقعاً این آمارها را با این وقاحت اعلام می کنند و باوقاحت هم تکرار می کنند و از یک مراکز و منابعی هم نقل قول هایی می گویند که… مثلاً از قول صندوق بین المللی پول می گویند که کشور ما رتبه ی اول فرار مغزها را دارد. در صورتیکه اصلاً چنین گزارشی وجود خارجی ندارد. این را این قدر می گویند تا همان بخش الیت و نخبه ی جامعه آنرا بپذیرد. همین چیزها است که ما را اذیت می کند. ما دنبال این بودیم که به آمارهای واقعی مهاجرت برسیم. در دانشگاه شریف، بخشی برای رصد این مساله به وجود آمده است. البته با کمک ما نبوده. خود ما هم در بنیاد ملی نخبگان هر دو سال یک دفعه این را پایش می نماییم. پایش اخیر ما نشان میدهد که این عدد بطور قابل توجهی رو به کاهش است. البته نه به آن مدلول که کل مهاجرت دارد کم می شود، بلکه نوع مهاجرت دارد به سمت سرمایه گذاری و مهاجرت شغلی می رود و دارد از آن حالت علمی بیرون می آید. البته طبق آمارهای کلی مهاجرت ما و آمارهایی که هر سال سازمان ملل به صورت مشخص ارائه می دهد، ما جزء ۲۰ الی ۳۰ کشور دنیا در بحث مهاجرت نیستیم، ما اصولاً جزء کشورهایی هستیم که نه مهاجرپذیرند و نه مهاجرفرست، ولی این به مدلول این هم نیست که الان مهاجرت نداریم یا این که نباید نسبت به آن حساس باشیم. من در این مدت هر جا که در مورد مهاجرت یک حرف غلطی مثلاً در یک همایشی می شنوم، دقیق رصد می کنم و آن فرد را پیدا می کنم و از او می خواهم که به ما بگوید با چه سند و منبعی این را گفته است. بالأخره اغلب این افراد هم دانشمند یا تحصیل کرده اند و یک آدم تحصیل کرده نباید بدون منبع صحبت کند. اغلب هم می بینیم که جوابی برای این صحبت ها ندارند. بعد هم خیلی جدی به آنها فشار می آوریم که یا تکذیب کنید یا منبع آنرا به ما بگویید. البته این ضعف ما و مرکز آمار ایران است که باید آمار مهاجرت را مثل آمار جمعیت بدهد. ما بارها بحث کرده ایم با آقایان و مشکلاتی دارند که باید حل کنند؛ مثل برخی از آمارهایی که نمی دهند و دیگران برای ما آمارسازی می کنند، ولی این جزء آمارهای اصلی کشور است که باید اتفاق بیفتد. واقعیت این است که ما از لحاظ کمّی و نسبت به کشورهای هم عرضمان عدد چندان بالایی در مهاجرت نداریم. کل آمار مهاجرت ما بین ۳۲ تا ۴۰ هزار نفر در سال است و ما در بنیاد کاملاً رصد می نماییم که آنها کجاها می روند و وضعیت ویزاها چگونه است. فرض کنید ما اول انقلاب ۵۶ هزار دانشجو در آمریکا داشتیم که بیشترین کُلونی (مجموعه) دانشجوی خارجی در آمریکا بوده است. در سال ۱۹۷۷ بزرگ ترین کلونی دانشجویی در آمریکا را ایرانیان تشکیل داده بودند. الان رتبه ی ما بین ۱۲ تا ۱۵ است. چین ۳۵۰ هزار دانشجو در آمریکا داشته و الان که آقای ترامپ کم کرده، به ۳۰۰ هزار نفر رسیده است. عربستان ۵ برابر ما در آمریکا دانشجو دارد. کره ۷ تا ۸ برابر ما دانشجو دارد. کره ای که نصف ما جمعیت دارد. بعد یک عده ای در این زمینه ادعاهای عجیب و غریب می کنند! من این پدیده را نفی نمی کنم، ولی نه با این تعدادی که راجع به آن صحبت می کنند. ضمن این که کیفیت بچه های خروجی ما بالا است و برای همین هم ما در معاونت علمی تمرکزمان را بر برگشت این بچه ها گذاشته ایم. در سه سال قبل توانسته ایم حدود ۱۴۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر از ایشان را برگردانیم. حدود ۶ تا ۷ هزار نفر هم آمده اند و از تسهیلات ما بهره برده اند و این جا کارگاه آموزشی گذاشته اند و تدریس داشته اند و کارهای دیگری انجام داده اند. بیشتر این بچه ها الان در استارت آپ ها و شرکت ها جذب می شوند. بر خلاف آن تصوری که بعضی ها فکر می کنند این ها جذب دانشگاه ها می شوند، در سه سال قبل فقط حدود ۴۰۰ نفر عضو هیأت علمی دانشگاه ها شده اند اما بیشتر آنها جذب شرکت ها می شوند.

منبع: